سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کژی با دانش راست می شود . [امام علی علیه السلام]

انفجار جمعیت

2ـ احساس احتیاج برای اختراع راه حل آن کفایت نمی‌کند

نظریه ای که کرامات معجزه آسا به فشار جمعیتی نسبت میدهد بطور ضمنی قائل به اعتقاد مافوق خوشبینانه ای نسبت به «احتیاج» است : جمعیت فزاینده «احتیاج» را بوجود می‌آورد و بنابراین بلافاصله اختراعی صورت میگیرد و راه حل آن احتیاج را در اختیارمان میگذارد.

تاریخ اختراعات، نشان میدهد که این پدیده ها در جواب فراگرد روانی دیگری به ظهور میرسد که بکلی با آنچه که در بالا گفته شد فرق دارد. (مثلاً) آیا میتوان گفت که اگر «پاسکال» ماشین حساب یا قوانین ثقل را اختراع کرد، اگر «گالیله» اکتشافات خود را و «کپرنیک» جهانشناسی نوین خود را به تصور درآورد، و اگر «ولتا» و «هویگنس» و آن مخترع اهل «آنورس» که میکروسکوپ را اختراع کردند، باین دلیل نائل به اختراعات خود شدند که نوعی اضافه جمعیت ناپیدا نیاز به آن اختراعات  را در برابرشان قرار داده بود؟ آیا به دلیل تراکم جمعیت پرتغال بود که «واسکودوگاما» راه هند را کشف کرد؟ اگر اینطور حساب کنیم وظیفة هندیان یا چینی ها بود که پرتغال را کشف کنند (نه آنکه کشورهای بمراتب پرجمعیت‌تر خودشان بوسیلة پرتغالیان کشف شوند).

رومیها هنگامیکه هجوم قبایل «هون» یا «گوت» تهدیدشان می‌کرد، بزرگترین احتیاج را به اختراع اسلحة جدید داشتند. آیا میشود جواب داد که شاید کسانی در میانشان وجود داشته اند که به چنان اختراعی فکر کرده بودند؟ مسئله این است که پرسش هایی از این قبیل با همة فوریت و حیاتی بودنشان بهر حال (در این مورد از طرف رومیان) بی جواب ماندند. در حساب نهایی، سواران «گت» و رزمندگان جوشن پوش آنها در مقایسه با لژیونرهای رومی اسلحة کارآمدتری در اختیار داشتند. تاریخ اندیشه و خلاقیت های آن نشان میدهد که اختراع نه یک پدیدة موسمی است و نه به عنوان پاسخ حتمی نیازهای ما قدم به عرصه میگذارد. اغلب اختراعات جنبة بلاعوض دارند و نتایج آنها جز مدتها بعد به ظهور نمیرسد.

اگر ناپلئون عده ای کارشناس را در کنگره ای گرد میآورد تا راهی برای افزایش سرعت جابجائی سپاهیان او و بهبود روش های حمل و نقل پیدا کنند، نظر کسانی را که پیشنهاد میکردند فلان اصلاحات در پرورش اسب به عمل آید یا بهمان جاده ها ساخته شود، جدی و باارزش تلقی میکرد، ولی اگر کسی پیدا می‌شد و سخن از حکمت های نیروی بخار یا مغناطیس به میان می‌آورد، مسلماً نظرش را به عنوان نوعی مسخره بازی مبتذل رد میکرد. از رفتار دلسرد کننده ای که با «فولتون» کرد خبر داریم. تازه فرانسة آن روز، با توجه به تکنیک های عصر و نسبت به آنها دارای جمعیت بیش از حد محسوب می‌شد و افزودن قابلیت تحرّک سپاهیان امپراطوری برایش مطلقاً جنبة حیاتی داشت.

3ـ اختراع از اضافه شدن مغزها ناشی نمی‌شود

«شارل ریشه» در کتابی تحت عنوان «راز بزرگ» این نظر را پیش کشیده که تسریع پیشرفت علمی به افزایش عمومی تعداد آدم ها بستگی دارد. استدلال او ساده است : باید تعداد مغزها را اضافه کرد. پیشرفت علمی طبق نظر او بستگی به تعداد تحقیق کنندگان دارد. پس هرچه تعداد آدم ها بیشتر باشد، مغزهای متعددتری وجود خواهند داشت تا خود را وقف جستجوهای علمی کنند. این استدلال را بعدها آقای «آلفرد سووی» هم (در زمانیکه با تمام یال و کوپالش معتقد به «جمعیت پروری» بود) بنوبة خود پیش کشیده است. در مورد ترقیات فکری و علمی جا دارد دو نوع حرکت روان آدمی را از یکدیگر متمایز کنیم. اولی، که اهمیت بیشتری هم دارد، حرکتی است که «مسائل را اختراع میکند» و به تأسیس «صورت مسئله» میپردازد. در یک کلام، صحبت از حرکتی است که فرضیات را تولید و طراحی میکند.

این جنبة متقدم اندیشة خلاق بشری، به گمان ما مستقل از تعداد است (به کثرت عدة آدم ها بستگی ندارد). هزاران محقق ممکن است خود را آگاهانه و مُجدّانه وقف تحقیق دربارة یک مسئله کنند. ولی آنها نیستند که آن مسئله را «خلق» کرده اند، کار آنها تفحص یا استنتاج است. اما فرضیات بزرگ همان ها که چهرة علم را دگرگون کرده اند، متعلق به افرادند. دقیقاً از همین قرار بوده است مورد مربوط به خود «شارل ریشه» که روش مبارزه با حساسیت را اختراع کرد، یا «رامون» که به اختراع روش های ایجاد کنندة مصونیت نایل آمد و هر یک از آنها هم کار خود را به تنهایی انجام داد : هزاران پژوهشگری که خود را وقف تحقیقات زیست شناسی کرده بودند هرگز توجهی به عوارض حساسیت که «ریشه» نخستین کاشف آن شناخته میشود پیدا نکردند. همچنین (با ذکر یک مثال معروف دیگر) می‌دانیم که چطور اشعة ایکس ـ باز هم بطور غیرمنتظره ـ توسط «رونتگن» کشف شد.

دومین حرکت روان آدمی در زمینة مورد بحث ما، جستجو برای یافتن راه حل مسائل است. این حرکت فقط در مرحلة ثانوی انجام میگیرد چون نقش آن اثبات یا بکار بردن فرضیاتی است که قبلاً در برابرش قرار گرفته اند. تعداد افراد در این مورد می‌تواند تا حدودی مهم باشد ولی جنبه اساسی ندارد. گروه کثیرالعده ای از افراد کودن و نادان به چه کار می‌آید؟ کم رشدهای واقعی را آنهایی تشکیل میدهند که مغزهای رشد نیافته دارند. اگر گروه های بزرگی از پژوهشگران یا روشنفکران را به زور وادارند تا فعالیت خود را وقف غور و بررسی یا اثبات قلابی کنند، تمام موجودیت و کوشش هایشان میتواند بی اثر بماند. در هند، هزاران تن از «ابر روشنفکران» ـ همان ها که یونانیان باستان اسمشان را «فیلسوفان اهل مکاشفه» گذاشته بودند ـ قرنهاست که عمر خود را صرف تعمیق مسائل شهودی، صرف بلند کردن اجسام با نیروی مغناطیس بدن یا قوای سیاله، یا صرف خلسه و فرو رفتن در عوالم درونی کرده اند. آنها از این بابت خیلی هم مغرور و از کرامات خود خشنودند، ولی همواره در همان نقطه ای که از ابتدا بوده اند باقی مانده اند. بسا تمدن ها که خود را به همین شیوه در بن بست مسائل دروغین دچار گمراهی کرده اند. بیاد بیاوریم قول «اگوست کنت» را که میگفت: «هرگز کسی نتوانسته ثابت کند که «آپولون» یا «مینرو» مرتبة خدائی نداشته اند». در زمان حاضر، چین هم ظاهراً جای تعبد کنفوسیوسی را به مارکسیسم تعصب آمیز میدهد. به این ترتیب، اساس شکل تازه ای از جمود فکری که بر یک مشت احکام خرافه پرستانه تکیه دارد و با سنن عتیق «امپراطوری کائنات» (چین) مطابقت پیدا میکند، گذاشته شده است.

بالاخره باید گفت که انقیاد در برابر یک آئین رسمی، التزام به تعبد و همرنگ بودن، اعم از تعبد مکتبی یا خاکساری در برابر مرام های سیاسی و آئین های دینی، میتواند راه تفحص و تحقیق را مسدود کند. تحقیق در این حالت تبدیل به استنتاج یا اثبات حقایق تحمیلی میشود. «نیچه» یادآوری می‌کند که تا دوره ای نزدیک به عصر حاضر، تقریباً تمام مجاهدات فکری نوع بشر منحصراً معطوف بدان شد که صحت احکامی را که یکبار برای همیشه وضع شده بودند اثبات کند.

خلاقیت فکری، اختراع و اکتشاف را نمیتوان در چیزی بنام «سیاهة مغزها» خلاصه کرد. نقش اساسی را در اینجا عامل کیفی ایفا میکند. کیفیت در این عرصه فقط به استعدادهای ذاتی افرادی که قریحة فوق‌العاده دارند محدود نمیشود، بلکه با تحصیلات و آموزشی که بدان ها داده شده، با محیط فکری آنها، و نهایتاً حتی با شرایط زیست آنها هم ارتباط دارد. بعد از آن نوبت به کیفیت روش های بکار برده شده و استفاده هایی که از آنها بعمل میآید، و سرانجام کیفیت ادوات، ماشین آلات، وسایل اندازه گیری، آزمایشگاه و کتابخانه میرسد. کار دسته جمعی یا کار گروهی، بیش از تمام اشکال دیگر کار، در معرض این خطر قرار دارد که بر اثر پدید آمدن کوچکترین خللی در سازمان، در استخدام افراد و یا در آمریت ایدئولوژی حاکم، بی اثر شود. ولی اختراعات مهم و اکتشافات بزرگ اموری فردی‌اند و همواره نیز به همین صورت باقی میمانند.




زمینی ::: شنبه 87/1/31::: ساعت 1:49 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 1


بازدید دیروز: 1


کل بازدید :4889
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
زمینی
من.زمینی. خسته از فاصله ها...
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<