سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا! به تو پناه می برم از دانشی که بهره نمی دهد و از دلی که فروتن نمی گردد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

انفجار جمعیت

 
‌سایت خبری ایران: نرخ رشد جمعیت ایران با 2 دهم درصد افزایش به 6/1 درصد رسیده است.‌

به گزارش خبرنگار سرویس اجتماعی سایت خبری ایران(www.IranNewsAgency.com)، نرخ باروری افزایش یافته و تعداد نوزادان متولد شده در سال به یک میلیون و 300 هزار رسیده است.‌

همچنین براساس آمار سازمان ثبت احوال در 9 ماهه اول امسال 961‌هزار و 421 نوزاد در کشور متولد شده که این رقم نسبت به مدت مشابه پارسال از رشد چشمگیر 35/2‌درصدی برخوردار شده است. همچنین میزان واقعه ازدواج نیز طی همین مدت با 7/8 درصد رشد به 672 هزار و 719 مورد بالغ شده که نشان می‌‌دهد جمعیت جوان بسرعت درحال وارد شدن به سن ازدواج و تجدید نسل است.‌

کارشناسان معتقدند موج دوم افزایش جمعیت آغاز شده و دولت باید بویژه در برنامه پنجم توسعه طرحهای گسترده‌ای برای کاهش دامنه آن به اجرا گذارد.‌

به عقیده این کارشناسان اگرچه طی دو دهه اخیر بسیاری از شاخص‌های جمعیتی از جمله امید به زندگی بهبود یافته اما رشد بالای جمعیت همچنان مشکلی اساسی پیش‌روی توسعه کشور است.‌

دکتر محمد میرزایی رئیس انجمن جمعیت‌شناسی ایران در گفتگو با خبرنگار ما گفت: اکنون جمعیت متولد دهه اول انقلاب (موج اول) به سن تجدید نسل رسیده و به همین دلیل موج دوم افزایش جمعیت آغاز شده است.‌

وی گفت: دولت باید برای پیامدهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی رشد جمعیت برنامه‌ریزی کند و همزمان به تلاش برای کنترل این رشد ادامه دهد.‌

به گفته دکتر میرزایی در شرایط فعلی رشد جمعیت بالای نیم درصد برای توسعه کشور مضر است و در بلندمدت سبب انفجار جمعیتی می‌‌شود.‌

رئیس انجمن جمعیت‌شناسی ایران با اشاره به برخی دیدگاهها در مورد اینکه جمعیت ایران به سمت پیر شدن حرکت می‌ کند این دیدگاهها را غیرواقعی دانست و گفت: هم‌اکنون مساله ما جوانی جمعیت است و باید برای کنترل جمعیت برنامه‌ریزی کنیم و اساساً بحث پیری جمعیت برای ایران بسیار زود و نابهنگام است.‌

وی تاکید کرد حتی در صورتی که رشد جمعیت بسیار کند شود چند دهه طول می‌‌کشد تا عوارض پیری جمعیت نمودار گردد.‌

وی سیاست های کنترل جمعیت که طی سالهای گذشته اتخاذ شده خوب ولی ناکافی دانست و گفت: در کنترل میزان موالید باید به تفاوت‌های مناطق مختلف کشور توجه کرد بدین معنا که خصوصیات دموگرافیک (جمعیتی) مناطق مختلف‌کشور باید گرایش به همگرایی داشته باشد حال آنکه اکنون رشد جمعیت در مناطق کمتر توسعه یافته کشور بسیار بالاتر از مناطق توسعه‌یافته‌تر است.‌

وی تاکید کرد به رغم همه مشکلات و نارسایی‌ها، شاخص‌های جمعیت کشور بهبود یافته و میزان مرگ و میر نوزادان به 30 در هزار تنزل کرده است اما نباید از نظر دور داشت که شاخص‌های جمعیت کشور برای همه نواحی اعم از شهری و روستایی باید با سرعت بیشتری بهبود یابد.‌

دکتر میرزایی مهمترین این شاخص‌ها را نرخ باروری، نرخ رشد جمعیت، نرخ مرگ و میر، نرخ مرگ و میر نوزادان و مادران دانست.‌

دکتر میرزایی افزود: اساساً رشد جمعیت در صورتی که بیش از نیم درصد باشد در آینده منجر به پدیده انفجار جمعیت می‌‌شود حال آنکه رشد جمعیت ایران بیش از 5/1 درصد است.‌

دکتر حبیب‌الله زنجانی استاد جمعیت‌شناسی دانشگاه تهران نیز در گفتگو با خبرنگار ما ضمن تاکید براینکه رشد جمعیت کشور برغم اقدامات صورت گرفته در 15 سال گذشته همچنان بالاست خاطرنشان کرد: متاسفانه برای نیازهای آتی جمعیت فعلی کشور نیز پیش‌بینی‌های لازم صورت نگرفته است.‌

وی گفت: سیاست جامع جمعیتی باید توا‡م با نگرش برنیازهای اصلی مردم اعم از مسکن، اشتغال، تحصیل و تامین اجتماعی باشد.‌

به گفته دکتر زنجانی کشور فاقد طرح جامع جمعیتی است و اگرچه این طرح در پیش‌نویس قانون برنامه چهارم توسعه پیش‌بینی شده بود، اما از پیش‌نویس حذف شد.‌

به گفته وی برای رسیدن به توسعه پایدار نیازمند سیاست جامع و همه‌جانبه جمعیتی و آمایش سرزمین هستیم




زمینی ::: شنبه 87/1/31::: ساعت 1:52 عصر

اضافه جمعیت باعث تحمیل محافظه کاری و بدعت ستیزی می‌شود

در مسئلة روابطی که بین تراکم و فشار جمعیتی از یکسو و روح ابتکار و اختراع از سوی دیگر وجود دارد، حقیقت در بیشتر موارد خلاف آن چیزی است که انتظارش را می‌کشیده اند.

تردیدی نیست که فشار جمعیتی، مسائلی را مطرح می‌کند و نیازهای فزاینده ای بوجود میآورد. ولی در عین حال وضع اجتماعی کشوری که اضافه جمعیت دارد، یعنی سطح زندگی و امنیت اقتصادی مردمش به سمت وخامت سیر می‌کند، به صورتی است که بارزترین صفت آن را آسیب پذیری خارق‌العاده اش تشکیل میدهد. بروز کمترین اختلال، این خطر را دارد که مسئله دائماً دلهره آور معیشت مردم و در نتیجه، حداقل امکانات اقتصادی را که جنبة حیاتی دارد حادتر کند و آرامش اجتماعی را بر هم زند.

از طرف دیگر، طبقات حاکم با غریزة بسیار مسلّمی که برای حفظ خود دارند، ترجیح میدهند که در این مورد بسیار محافظه کارانه رفتار کنند. آنها می‌ترسند که هر نوع بدعت و نوآوری موازنة بسیار شکننده ای را که اشاره کردیم به خطر اندازد، بنابراین ترجیح می‌دهند از تزلزل سنت ها بپرهیزند و از پدید آمدن هر تغییری در عادات دیرینه جلوگیری بعمل آورند. آنها از پراکندن تخم آشوب در نفوس و افکار مردم اجتناب می‌کنند، چون میدانند که در غیر این صورت بطور قطع خود را با بیداری توقعات خطرناک (از نقطه نظر توزیع عادلانه تر نعمات و درآمدها)، بخصوص در آنجا که به سلسله مراتب اجتماعی مربوط میشود، روبرو خواهند شد. بارزترین مثال تاریخی در این باره، محافظه کاری و بدعت ستیزی حکام چینی در دوره های گذشته است. روحیه های ابتکار و انتقاد هر دو در یک جهت عمل می‌کنند و تشابهات بزرگی را به ظهور می‌رسانند. وجود مبتکرانی که روح نقادانه نداشته باشند نادر است. بقول «اسکاروایلد» : «من می‌گویم فقط روحیة انتقادی است که واقعاً دارای خلاقیت است». رفتار فرد مبتکر که در برابر مشکلات می‌شورد و حاضر نمی‌شود به شیوة اسلافش راهی برای سازش با دشواری ها پیدا کند، با معیارهای روحیة بدعت ستیزانه ای که جزء خمیرة انسان ها است، نفرت آور است. هر اختراعی می‌تواند عواقب انقلابی در بر داشته باشد. مخترع، فرد خطرناکی است، چون همیشه این احتمال وجود دارد که یافته های او به طریقی، همه چیز ـ از جمله شالودة اقتدار سلسله مراتب را ـ زیر سوال ببرد. براحتی می‌توان درک کرد که چرا در کشورهای دارای اضافه جمعیت، گرایش به بدعت ستیزی و رخوت، به علت احساس شکنندگی تعادل جمعیتی ـ اقتصادی افزایش می‌یابد. در این کشورها با شتابزدگی میکوشند تا جائی که ممکن است قسمت بیشتری از تکنیک و روش های تولید را در شکم آداب و رسوم، قواعد و مقررات، و یا قوانین گوناگون بگنجانند تا بتوانند آنها را مهار کنند و در نقطه ای ثابت میخکوبشان نمایند. در فرانسة قرن هیجدهم، پابپای افزایشی که در تعداد جمعیت حاصل می‌شد، نظام اصناف و همبستگی های حرفه ای نیز تبلور یافت، روز به روز انعطاف ناپذیرتر شد، و رفته رفته به سمت نوعی حالت انسداد کامل سیر کرد.

برعکس، در فردای پیشامدهای نابود کننده مشاهده می‌شد که قید و بند مقررات و سلسله مراتب دچار سستی می‌شود و دستمزدها افزایش پیدا می‌کند. نمونه اش اوضاعی بود که بعد از «طاعون سیاه» و نیز بدنبال هر یک از جنگ های بزرگ پدید آمد.

در قرن نوزدهم، انگلستان که تعداد سکنه اش فقط کمی بیش از یک سوم جمعیت فرانسه بود، به مراتب راحت تر از فرانسه توانست ساختاری اختیار کند که انقلاب صنعتی را امکان‌پذیر گرداند و در عین حال بتواند سیاست مبادلات آزاد تجارتی را در پیش گیرد. انقلاب صنعتی و مبادلات آزاد بازرگانی به نوبة خود پیشرفت خارق العادة اقتصاد «آن سوی مانش» (انگلستان) و برتری آن کشور در قرن بعد را امکان پذیر کردند. «رخوت جمعیتی» که باید در اینجا شکستش می‌دادند در مقایسه با مال فرانسه و بقیة اروپا ناچیزتر بود.

5ـ وفور بیش از حد کارگر، تکنیک را در سطوح ابتدائی نگه میدارد

اکثر اختراعات مهم قرن های هیجدهم و نوزدهم نتیجة کثرت جمعیت نبوده اند. برعکس، جرثومه بستن آنها پدیده ای بود که برخلاف مسائل ناشی از زیادی جمعیت به ظهور رسید. آفتی که قرن نوزدهم بیشترین مرارتها را از بابت آن تحمل کرد، در درجة اول، بیکاری بود. نتیجة بیکاری عبارت بود از سطح نازل دستمزدها که «مالبی» و سپس «مارکس» ، آن را بحق نتیجة عرضة زیاده از حد نیروی کار می‌دانستند. این همان است که «مارکس» اسمش را «ارتش ذخیرة کار» گذاشته است. سطوح زندگی طبقات عوام و کارگر نتیجتاً به طور دائم رو به کاهش داشت. وجود چنین روندی عین منطق بود و «مارکس» از همین رهگذر قانون «فقر فزایندة» خود و «لاسال»، «قانون مفرغ» خود را استنتاج کردند.

راه حل مستقیم مسئله عبارت بود از ترمز کردن توسعة صنعتی به منظور تأمین اشتغال برای نیروی انسانی زیاده از حدی که عرضة آن بر تقاضای بازار کار فزونی داشت. لازم بود بازده نیروی کار را بالا نبرند بلکه آن را پائین بیاورند. این حرفی بود که  عده ای از نظریه پردازان جنبش کارگری میزدند و از پاره ای جهات افسوس اتحادیه های صنفی سابق را که قاعدتاً حافظ اشتغال بودند میخوردند.

نخستین واکنش های کارگران در برابر ظهور و رواج ماشین شایان توجه بود. اولین کارگاه بافندگی «ژاکار» درهم شکسته شد و قایق رانان منطقه «رن» اولین قایق بخاری را آتش زدند. در انگلستان به دفعات شورش های نومیدانه ای علیه ماشین ها برپا شد. اگر بیرحمی نظریات اقتصادی عصر (یا بقول «کارلایل»، «علم بی شفقت») و بی تفاوتی این نظریات در قبال تیره روزی های کارگران نبود، ماشینیسم تازه تولد یافته شاید متوقف شده بود.

درگذشته های نزدیکتر به زمان حاضر، تجربة عبرت انگیز دیگری را مشاهده می‌کنیم که مربوط به هند است. توده های عقب ماندة دهقانان هندی که شاید چندان اعتنائی به پیشگوئی های فلسفی و سیاسی گاندی نشان نداده بودند، مستقیماً و عمیقاً تحت تأثیر پیشگوئی های او علیه ماشینیسم قرار گرفتند. آنها در وجود او مردی را می‌دیدند که میرفت صنایع کوچک دستی را، صنایع خانگی را، اتحادیه های اصناف عهد قدیم را، دوک نخریسی را، و سهولت سابق ارتزاق را دوباره شکوفا کند. آنها در حالیکه خطر «پرولتری شدن» و بیکاری به علت ورود اجناس خارجی و صنعتی شدن فزایندة کشور تهدیدشان می‌کرد، گمان میکردند که گاندی می‌خواهد اقتصاد عهد باستان را با ظرفیت های نامحدود آن برای ایجاد اشتغال و با حلاوتی که به زندگی می‌داد مجدداً برقرار سازد. ایضاً دهقانان اروپای شرقی هم گمان می‌کردند که کمونیسم می‌خواهد زمین ها را برایشان تکه تکه و در بین آنها تقسیم کند و اراضی کشاورزی را به صورت میلیون ها قطعه املاک کوچک در آورد . خلاصه، فوری ترین و منطقی ترین راه حل ـ وقتی عرضة نیروی انسانی زیاده از حد باشد ـ بازگشت به ابتدائی ترین تکنیک هاست. ایجاد یک رشتة کوچک راه آهن در چین، صد هزار کارگر پابرهنه را محکوم به گرسنگی می‌کند. به همین ترتیب، اگر فاضلابی در فلان شهر چین ساخته شود کارگرانی را که شغلشان حمل نجاسات مستراح هاست، در معرض نومیدی و گرسنگی قرار می‌دهد.

6ـ کمبود نیروی انسانی و جهش تکنیکی

یک جمعیت کم تراکم که قلمرو فراخ و مواد اولیه کافی در اختیار داشته باشد مساعدترین محیط برای پیشرفت فنی است. چنین جمعیتی از آنجا که نیروی انسانی لازم را در اختیار ندارد، استفاده از ماشین و بکار بردن روش های عقلانی وصرفه جوئی در نیروی کار را ترغیب می‌کند. ماشین های کشاورزی به این دلیل در آمریکا متولد شدند که آن کشور، کشاورز بقدر کافی نداشت. لوازم ماشینی خانگی ـ باز هم در آمریکا ـ برای آن اختراع شدند که در آنجا نوکر و کلفت پیدا نمی‌شد.

ماشین در کشورهای دارای اضافه جمعیت که بیکاری همه را تهدید می‌کند عامل خطر است. در جائیکه برعکس، کمبود نیروی انسانی وجود داشته باشد ماشین به صورت مددکاری لازم و گرانبها در میآید. یک جمعیت بیش از حد متراکم و بسیار کثیرالعده، مخلّ پیشرفت فنی است، چون حدوث کمترین اختلال در امور را، به دلیل فقدان قابلیت انعطاف در منابع موجود و در اشتغال، به پدیده های خطرزا تبدیل می‌کند. چنین محیطی، به علت لزوم حفظ نظم آسیب پذیر اقتصادی خود و به سبب ضرورت توزیع وسواس آمیز امکانات اشتغال برای یک جمعیت کثیرالعده، غالباً دستگاه عریض و طویلی از نهادهای سرکوبگر را بر جامعه تحمیل می‌کند و این دستگاه به نوبة خود روح ابتکار و نوجوئی را در مردم می‌کشد.




زمینی ::: شنبه 87/1/31::: ساعت 1:50 عصر

2ـ احساس احتیاج برای اختراع راه حل آن کفایت نمی‌کند

نظریه ای که کرامات معجزه آسا به فشار جمعیتی نسبت میدهد بطور ضمنی قائل به اعتقاد مافوق خوشبینانه ای نسبت به «احتیاج» است : جمعیت فزاینده «احتیاج» را بوجود می‌آورد و بنابراین بلافاصله اختراعی صورت میگیرد و راه حل آن احتیاج را در اختیارمان میگذارد.

تاریخ اختراعات، نشان میدهد که این پدیده ها در جواب فراگرد روانی دیگری به ظهور میرسد که بکلی با آنچه که در بالا گفته شد فرق دارد. (مثلاً) آیا میتوان گفت که اگر «پاسکال» ماشین حساب یا قوانین ثقل را اختراع کرد، اگر «گالیله» اکتشافات خود را و «کپرنیک» جهانشناسی نوین خود را به تصور درآورد، و اگر «ولتا» و «هویگنس» و آن مخترع اهل «آنورس» که میکروسکوپ را اختراع کردند، باین دلیل نائل به اختراعات خود شدند که نوعی اضافه جمعیت ناپیدا نیاز به آن اختراعات  را در برابرشان قرار داده بود؟ آیا به دلیل تراکم جمعیت پرتغال بود که «واسکودوگاما» راه هند را کشف کرد؟ اگر اینطور حساب کنیم وظیفة هندیان یا چینی ها بود که پرتغال را کشف کنند (نه آنکه کشورهای بمراتب پرجمعیت‌تر خودشان بوسیلة پرتغالیان کشف شوند).

رومیها هنگامیکه هجوم قبایل «هون» یا «گوت» تهدیدشان می‌کرد، بزرگترین احتیاج را به اختراع اسلحة جدید داشتند. آیا میشود جواب داد که شاید کسانی در میانشان وجود داشته اند که به چنان اختراعی فکر کرده بودند؟ مسئله این است که پرسش هایی از این قبیل با همة فوریت و حیاتی بودنشان بهر حال (در این مورد از طرف رومیان) بی جواب ماندند. در حساب نهایی، سواران «گت» و رزمندگان جوشن پوش آنها در مقایسه با لژیونرهای رومی اسلحة کارآمدتری در اختیار داشتند. تاریخ اندیشه و خلاقیت های آن نشان میدهد که اختراع نه یک پدیدة موسمی است و نه به عنوان پاسخ حتمی نیازهای ما قدم به عرصه میگذارد. اغلب اختراعات جنبة بلاعوض دارند و نتایج آنها جز مدتها بعد به ظهور نمیرسد.

اگر ناپلئون عده ای کارشناس را در کنگره ای گرد میآورد تا راهی برای افزایش سرعت جابجائی سپاهیان او و بهبود روش های حمل و نقل پیدا کنند، نظر کسانی را که پیشنهاد میکردند فلان اصلاحات در پرورش اسب به عمل آید یا بهمان جاده ها ساخته شود، جدی و باارزش تلقی میکرد، ولی اگر کسی پیدا می‌شد و سخن از حکمت های نیروی بخار یا مغناطیس به میان می‌آورد، مسلماً نظرش را به عنوان نوعی مسخره بازی مبتذل رد میکرد. از رفتار دلسرد کننده ای که با «فولتون» کرد خبر داریم. تازه فرانسة آن روز، با توجه به تکنیک های عصر و نسبت به آنها دارای جمعیت بیش از حد محسوب می‌شد و افزودن قابلیت تحرّک سپاهیان امپراطوری برایش مطلقاً جنبة حیاتی داشت.

3ـ اختراع از اضافه شدن مغزها ناشی نمی‌شود

«شارل ریشه» در کتابی تحت عنوان «راز بزرگ» این نظر را پیش کشیده که تسریع پیشرفت علمی به افزایش عمومی تعداد آدم ها بستگی دارد. استدلال او ساده است : باید تعداد مغزها را اضافه کرد. پیشرفت علمی طبق نظر او بستگی به تعداد تحقیق کنندگان دارد. پس هرچه تعداد آدم ها بیشتر باشد، مغزهای متعددتری وجود خواهند داشت تا خود را وقف جستجوهای علمی کنند. این استدلال را بعدها آقای «آلفرد سووی» هم (در زمانیکه با تمام یال و کوپالش معتقد به «جمعیت پروری» بود) بنوبة خود پیش کشیده است. در مورد ترقیات فکری و علمی جا دارد دو نوع حرکت روان آدمی را از یکدیگر متمایز کنیم. اولی، که اهمیت بیشتری هم دارد، حرکتی است که «مسائل را اختراع میکند» و به تأسیس «صورت مسئله» میپردازد. در یک کلام، صحبت از حرکتی است که فرضیات را تولید و طراحی میکند.

این جنبة متقدم اندیشة خلاق بشری، به گمان ما مستقل از تعداد است (به کثرت عدة آدم ها بستگی ندارد). هزاران محقق ممکن است خود را آگاهانه و مُجدّانه وقف تحقیق دربارة یک مسئله کنند. ولی آنها نیستند که آن مسئله را «خلق» کرده اند، کار آنها تفحص یا استنتاج است. اما فرضیات بزرگ همان ها که چهرة علم را دگرگون کرده اند، متعلق به افرادند. دقیقاً از همین قرار بوده است مورد مربوط به خود «شارل ریشه» که روش مبارزه با حساسیت را اختراع کرد، یا «رامون» که به اختراع روش های ایجاد کنندة مصونیت نایل آمد و هر یک از آنها هم کار خود را به تنهایی انجام داد : هزاران پژوهشگری که خود را وقف تحقیقات زیست شناسی کرده بودند هرگز توجهی به عوارض حساسیت که «ریشه» نخستین کاشف آن شناخته میشود پیدا نکردند. همچنین (با ذکر یک مثال معروف دیگر) می‌دانیم که چطور اشعة ایکس ـ باز هم بطور غیرمنتظره ـ توسط «رونتگن» کشف شد.

دومین حرکت روان آدمی در زمینة مورد بحث ما، جستجو برای یافتن راه حل مسائل است. این حرکت فقط در مرحلة ثانوی انجام میگیرد چون نقش آن اثبات یا بکار بردن فرضیاتی است که قبلاً در برابرش قرار گرفته اند. تعداد افراد در این مورد می‌تواند تا حدودی مهم باشد ولی جنبه اساسی ندارد. گروه کثیرالعده ای از افراد کودن و نادان به چه کار می‌آید؟ کم رشدهای واقعی را آنهایی تشکیل میدهند که مغزهای رشد نیافته دارند. اگر گروه های بزرگی از پژوهشگران یا روشنفکران را به زور وادارند تا فعالیت خود را وقف غور و بررسی یا اثبات قلابی کنند، تمام موجودیت و کوشش هایشان میتواند بی اثر بماند. در هند، هزاران تن از «ابر روشنفکران» ـ همان ها که یونانیان باستان اسمشان را «فیلسوفان اهل مکاشفه» گذاشته بودند ـ قرنهاست که عمر خود را صرف تعمیق مسائل شهودی، صرف بلند کردن اجسام با نیروی مغناطیس بدن یا قوای سیاله، یا صرف خلسه و فرو رفتن در عوالم درونی کرده اند. آنها از این بابت خیلی هم مغرور و از کرامات خود خشنودند، ولی همواره در همان نقطه ای که از ابتدا بوده اند باقی مانده اند. بسا تمدن ها که خود را به همین شیوه در بن بست مسائل دروغین دچار گمراهی کرده اند. بیاد بیاوریم قول «اگوست کنت» را که میگفت: «هرگز کسی نتوانسته ثابت کند که «آپولون» یا «مینرو» مرتبة خدائی نداشته اند». در زمان حاضر، چین هم ظاهراً جای تعبد کنفوسیوسی را به مارکسیسم تعصب آمیز میدهد. به این ترتیب، اساس شکل تازه ای از جمود فکری که بر یک مشت احکام خرافه پرستانه تکیه دارد و با سنن عتیق «امپراطوری کائنات» (چین) مطابقت پیدا میکند، گذاشته شده است.

بالاخره باید گفت که انقیاد در برابر یک آئین رسمی، التزام به تعبد و همرنگ بودن، اعم از تعبد مکتبی یا خاکساری در برابر مرام های سیاسی و آئین های دینی، میتواند راه تفحص و تحقیق را مسدود کند. تحقیق در این حالت تبدیل به استنتاج یا اثبات حقایق تحمیلی میشود. «نیچه» یادآوری می‌کند که تا دوره ای نزدیک به عصر حاضر، تقریباً تمام مجاهدات فکری نوع بشر منحصراً معطوف بدان شد که صحت احکامی را که یکبار برای همیشه وضع شده بودند اثبات کند.

خلاقیت فکری، اختراع و اکتشاف را نمیتوان در چیزی بنام «سیاهة مغزها» خلاصه کرد. نقش اساسی را در اینجا عامل کیفی ایفا میکند. کیفیت در این عرصه فقط به استعدادهای ذاتی افرادی که قریحة فوق‌العاده دارند محدود نمیشود، بلکه با تحصیلات و آموزشی که بدان ها داده شده، با محیط فکری آنها، و نهایتاً حتی با شرایط زیست آنها هم ارتباط دارد. بعد از آن نوبت به کیفیت روش های بکار برده شده و استفاده هایی که از آنها بعمل میآید، و سرانجام کیفیت ادوات، ماشین آلات، وسایل اندازه گیری، آزمایشگاه و کتابخانه میرسد. کار دسته جمعی یا کار گروهی، بیش از تمام اشکال دیگر کار، در معرض این خطر قرار دارد که بر اثر پدید آمدن کوچکترین خللی در سازمان، در استخدام افراد و یا در آمریت ایدئولوژی حاکم، بی اثر شود. ولی اختراعات مهم و اکتشافات بزرگ اموری فردی‌اند و همواره نیز به همین صورت باقی میمانند.




زمینی ::: شنبه 87/1/31::: ساعت 1:49 عصر

1ـ تراکم بیش از حد جمعیت غالباً بیش از آنکه محرک پیشرفت باشد مانعی در برابر آن است.                     اغلب، اظهار نظر شده که رشد سریع جمعیت و وجود یک جامعة متراکم شروط لازم برای پیشرفت را تشکیل می‌دهند. این حکمی است که بوسیلة اکثر مکاتب جمعیت پرور صادر شده است. «آدلف کست» در مقام اقامة یک اصل اینطور اظهار نظر میکند که «شرایط لازم برای تمام ترقیات اقتصادی را باید در افزایش و تمرکز جمعیت ها جستجو کرد، شرایطی که بدون آنها امکان ظهور آگاهی و رشد آن، یا فعلیت یافتن قوه ابتکار، یا پیروی از سرمشق ها وجود ندارد، و نژاد بشر و نخبگان نمیتوانند استعداد خود را نشان دهند و کار موثری را بطور مستمر دنبال کنند».

تردیدی نیست که وجود جامعه یا تمدن بدون وجود تعداد کافی از آدم ها غیرممکن است. حتی طبق قاعده ای کلی، مطلوب است که مقداری وفور جمعیتی بر جامعه حاکم باشد، بدین معنی که شمار آدم های موجود از تعدادی که برای انجام کارهای مفید ضرورت دارد تجاوز کند. ولی کافی نیست که برای به دست آمدن پیشرفت، خصوصاً از نوع فنی آن، فقط بر تعداد آدم ها افزوده شود.

نظری از این قبیل بر مقداری مفروضات مبهم تکیه دارد. اولاً طرز تلقی آن از مفهوم تراکم انسانی، از نقطه نظر جامعه شناختی، ساده لوحانه است. «دورکهیم» خیلی بدرستی خاطر نشان کرده که تراکم جمعیتی» جائی که صحبت از درک خصوصیات واقعی یک جامعه دربین است، به تنهایی چیزی را معلوم نمی‌کند و اهمیت قابل اعتنائی ندارد. این خصوصیات در ساختار جامعه، یعنی در سازمان درونی و بیرونی آن قرار دارند. جاهایی مانند غرب آمریکا یا استرالیا که تراکم جمعیت در آنها ضعیف است و حتی غالباً از گروه های کوچک و پراکندة انسانی تجاوز نمیکند، در پرتو روابط مستمری که بین افراد برقرار است و حساسیتی که دستگاه های اداری و اقتصادی آنها نشان می‌دهد و پیشرفتگی و کمالی که در ارتباطات آنها وجود دارد و غیره، از نقطه نظر انداموارگی و سازمان یافتگی، در واقع دارای تراکم وافرتری هستند تا فلان ایالات چین یا هند که در آنها نشان از وجود جاده یا دستگاه اداری به چشم نمی‌خورد، و سکنة هر آبادی بدون داشتن هیچگونه ارتباطی با جهان، زندگی انزواآمیز و تزلزل آلود خودشان را می‌گذرانند و علاقه و اعتمادی به آمیزش با دیگران ندارند.اگر در نظریة یادشده که به نحوی، پیشرفت، یعنی فعالیت مبتکرانه را متناسب با تراکم جمعیت می‌داند حقیقتی وجود داشت، می‌شد صحت آن را در امور قابل رؤیت مشاهده کرد.

نگاهی به واقعیت های جاری بیندازیم. امروزه حداکثر رفاه عموماً در کشورهایی مشاهده میشود که جمعیت آنها نامتراکم است : ممالک اسکاندیناوی، ایالات متحده، استرالیا و زلاندنو ... اینها ممالکی هستند که بالاترین سطوح زندگی را دارند و در همان حال بزرگترین فعالیت های مبتکرانه برای افزودن رفاه بر آنها فرمانروائی میکند. به استثنای کشورهای معدودی مانند بلژیک، هلند، و سوئیس که (ضمن دارا بودن تراکم جمعیت) ثروت های اکتسابی و انباشته دارند و از پیشرفت بسیار زیاد صنعتی برخوردار هستند، پائین ترین سطوح زندگی در جهان کنونی ما متعلق به مناطقی مانند دلتاهای آسیائی، اندونزی، مصر (غیر از کویرهای آن)، یعنی جاهایی است که از لحاظ تراکم جمعیتی در بالاترین درجات قرار گرفته اند.

ایضاً باید گوشزد کرد که آن عده از ممالک اروپائی که تراکم خارق‌العاده دارند و بالاتر از آنها نام بردیم، علیرغم کامیابی موجودشان، آسیب پذیری اقتصادی بسیار عظیمی را نیز به ظهور میرسانند. صحت چنین ادعائی از آنجا معلوم میشود که بیاد داشته باشیم کشورهای مذکور در واقع تابعان وابستة بازارهای خارجی هستند تا محصولات صنعتی خود را بدانها سرازیر کنند و نیز این وابستگی را در قبال تولیدکنندگان خارجی محصولات غذائی نیز احساس می‌کنند چون از طریق آنهاست که باید بخش عمده ای از خورد و خوراک خود را تأمین نمایند. سرنوشت انگلستان امروزی یکی از همین موارد است.

بعد از منظره ای که از زمان حاضر تصویر کردیم، به سراغ قیاس های تاریخی می‌رویم. اگر حقیقت داشته باشد که مسائل فنی که بر اثر افزایش جمعیت مطرح میشود محرّک اصلی پیشرفت است، در این صورت علم و تکنیک مدرن باید در پرجمعیت ترین کشورها متولد می‌شدند. به بیان دیگر، انقلاب صنعتی و اختراعات علمی که بر آن انقلاب سابق بودند و وقوعش را امکان پذیر کردند، باید در چین یا در ایتالیای جنوبی پدید می‌آمدند (در قرن هیجدهم ایتالیای جنوبی شاید پرتراکم ترین جمعیت را در بین ممالک اروپائی داشت، و ناپل، بعد از لندن و پاریس، پرجمعیت ترین شهر اروپا بود). ششصد میلیون چینی، و بخصوص ساکنان ایالات جنوبی آن کشور با تراکم بی‌نظیری که دارند، باید در شکوفائی وقفه ناپذیر اختراعات و خلاقیت های فکری غوطه می‌خوردند. باید در ژاپن نیز چنین وضعی پدید می‌آمد، کشوری که هر چند صنایع بسیار قابل اعتنائی دارد، ولی همیشه در زمینه های فنی و علمی، خود را مقلدی ماهر ـ ولی عاری از خلاقیت ـ نشان داده است.

هنگامیکه انقلاب صنعتی در انگلستان به اوج خود رسیده بود این کشور (در 1790) بیش از 8225000 سکنه نداشت و کل جمعیت آن با اسکاتلند به 9865000 نفر میرسید. در همان دوره انگلستان علاوه بر مجاهدات در زمینة اختراعات و سازماندهی صنعتی، ناگزیر بود جنگ با فرانسه را هم به پیش برد و بعد از آن فتح و سازمان دادن یک امپراطوری پهناور استعماری را نیز به سامان برساند (خاطرنشان کنیم که آن امپراطوری فتح شده بوسیلة انگلستان ده میلیونی، بوسیلة انگلستان پنجاه میلیونی از دست داده شد). در همان دوره، ایتالیا با ژرف ترین انحطاط سیاسی و اجتماعی دست و پنجه نرم میکرد. ایتالیای آن زمان هیجده میلیون سکنه داشت.

و اما در مورد آن خلاقیت علمی که پیشرفت فنون را امکان پذیر کرد باید گفت که خودنمائی آن بخصوص در شهرهای کوچک صورت گرفت. کافی است به نقشی فکر کنیم که جاهایی مانند پادوا، لاهه، ژنو، بوردو، کمبریج، فلورانس، و دانشگاه های کوچک فلاماند در قرون هفدهم و هیجدهم ایفا کردند. برعکس، سوربن و دانشگاه ناپل به طور خارق‌العاده ای راه قهقرا پیمودند و مرتجع و درجا زننده از آب درآمدند.

اگر به گذشته های دورتر نظر کنیم مشاهده خواهیم کرد که در دوران باستان نیز اوضاع از همین قرار بوده است. اختراعات بزرگ در زمینه های ریاضیات، فیزیک و غیره که در سپیده دم علوم ما قرار میگیرند، در شهرهای کوچک یا متوسط یونانی که نوابغی چون ارشمیدس، بقراط، یا فیثاغورث را پرورش دادند قدم به عرصه گذاشتند. برعکس، ما در شهرهای بزرگی چون رم، بیزانس، کارتاژ، و پایتخت های آسیائی، ابداً سهم قابل اعتنائی در انکشاف بخشیدن به خلاقیت های معتبر فکری ادا نکردند. دموکریت، بقراط، فیثاغورث، دکارت، نیوتن، گالیله، لایب نیتس، کانت، و دیگران در شهرهایی بسر می‌بردند که جمعیت چندانی نداشتند.




زمینی ::: شنبه 87/1/31::: ساعت 1:48 عصر

 

پیامد های رشد جمعیت

رشد جمعیت یکی از عوامل عمده موثر در زندگی فردی- اجتماعی می باشد. یکی از مشکلات عمده درکشورمان افزایش جمعیت است. متأسفانه سیاسی و ضد دین انگاشتن سیاستهای کنترل جمعیت توسط مدعیان دین داری در حکومت پهلوی و سیاستهای غلط دولت و مسئولین در اوایل انقلاب اسلامی به افزایش روز افزون جمعیت کشورمان منتهی شد.

یکی از نگرانی های عمده این افزایش فزاینده، تحلیل رفتن روز افزون منابع کشور می باشد. رشد جمعیت می تواند موجب ایجاد و تشدید مشکلات مختلف اجتماعی- اقتصادی و سیاسی شود. مهم ترین این مشکلات عبارتند از :

افزایش فقر

 با افزایش جمعیت در کشورمان روز به روز فقر گسترش پیدا کرد بطوری که براساس آمارهای ارائه شده در سال 86 بیش از 9 میلیون نفر از مردم کشورمان در فقر مطلق و شدید به سر می برند. فقر در زنجیره‌ای قراردارد که تمامی عوامل، همدیگر را تقویت می کنند. یعنی فقر، فقدان آموزش و پرورش، تغذیه نامناسب، پایین بودن سطح بهداشت، افزایش بیماریهای جسمانی- روانی و ...

رشد شهر نشینی

افزایش جمعیت در روستاها و شهرها موجب شد که مردم برای یافتن کار، کسب ثروت، شرایط زندگی مطلوب، امکانات آموزشی مهاجرت کنند. پیامدهای شرایط پیش آمده موجب افزایش آسیبهای اجتماعی، حاشیه نشینی و در نتیجه مشکلات بهداشتی- اقتصادی وامنیتی شد.

مشکلات بهداشتی

افزایش جمعیت خانواده ها موجب اختصاص ناکافی منابع به هر فرد می شود. تراکم جمعیت در یک خانواده سبب افزایش تنش بین فردی، افزایش بیماریهای منطقه از راه هوا و مدفوعی دهانی می شود. به علت کم بودن فاصله بین زایمان ها، سلامت کودک و مادر به مخاطره می افتد. همچنین افزایش جمعیت بر بهداشت محیط نیز اثراتی سوء مثل – افزایش آلودگی هوا، عدم رعایت بهداشت فردی و عمومی دارد.

خدمات بهداشتی درمانی ناکافی

به دلیل افزایش جمعیت تقاضا برای دریافت خدمات بهداشتی- درمانی بالا رفته است. متأسفانه ناکافی بودن مراکز بهداشتی درمانی ، کمبود پزشک و کادر بهداشتی- درمانی، امکان تشخیص به موقع و درمان مناسب را برای مردم از بین می برد. تراکم کار، کیفیت ارائه خدمات را پایین آورده و در نهایت سطح بهداشت و سلامت جامعه کاهش یافته است.

مشکلات آموزشی

با افزایش جمعیت هزینه های آموزشی جامعه نیز افزایش می یابد، در نتیجه کیفیت وضعیت آموزشی با هزینه های محدود موجود، کاهش پیدا می کند. در چنین شرایطی به دلیل ارتباط مستقیم رفتارهای بهداشتی با آموزش و سطح تحصیلات، سطح بهداشت جامعه نیز تنزل می‌نماید. به دلیل نبود امکانات آموزشی هزاران نفر از کودکان در کشورمان هر سال از تحصیل باز می مانند.

  

افزایش بیکاری

افزایش جمعیت بدون برنامه ریزی باعث افزایش افراد بیکار می شود. امروزه میلیونها نفر از جوانان کشورمان به دلیل بیکاری روزهای دشورای را سپری می کنند. افزایش آسیب های روانی اجتماعی برآیند چنین شرایطی است. رشد سریع جمعیت درکشورمان درمقایسه با رشد اقتصادی پایین باعث تشدید مسئله بیکاری شد.

ضعف توسعه اقتصادی

افزایش جمعیت باعث می شود به ازای هر کارگر، سرمایه گذاری کمتری انجام شود که بر رشد اقتصادی جامعه، تأثیر منفی دارد. از سویی به ازای هر درصدی افزایش در جمعیت باید تولید ناخالص ملی به تعدادی بیش از آن درصد افزایش یابد تا در آمد سرانه مردم جامعه ثابت بماند. چنین شرایطی در کشورمان متأسفانه محقق نشده است.

کمبود مسکن

در نتیجه رشد جمعیت تقاضای روز افزون برای مسکن، قیمت  زمین، چوب، سلیمان و سوخت به اندازه‌ای بالارفته که از توان مالی اکثریت مردم کشورمان خارج شده است . بی خانمانی امروزه برآیند اینگونه شرایط حاکم بر زندگی مردم می باشد. افزایش سرسام آور قیمت مسکن در سال 86 در بسیاری از شهرهای کشورمان آسیب پذیری خانواده ها را به دنبال داشته است. ناتوانی مسئولین در تأمین مسکن و ضعف برنامه ریزی در سطح کلان با افزایش حاشیه نشینی و زاغه نشینی خود را نشان می دهد.

امنیت غذایی

هیچ یک از منابع عمده توسعه محصولات کشاورزی (زمین- آب، انرژی، کود) به وفور یافت نمی‌شود. این مشکل کشورمان را که جمعیت آن به 70 میلیون نفر رسیده  وتقاضا برای غذا به سرعت افزایش داشته است بیشتر تحت تأثیر قرارداده است.

مشکلات مربوط به آزادیهای فردی

به موازت رشد جمعیت و نیاز بیشتر به فضا ومنابع به قوانین و مقررات بیشتری برای هدایت افراد در استفاده بهینه از منابع مورد نیاز است متأسفانه قوانین موجود پاسخگوی نیاز امروز جامعه مان نمی باشد چنین شرایطی به افزایش چالش بین مسئولین و مردم منتهی شده است.

نابودی محیط زیست

با رشد جمعیت از میان رفتن محیط زیست افزایش یافته است . انسان ها باعث آلودگی جو کره زمین از جمله  ایجاد مشکلاتی مانند باران اسیدی، گرمایش جهانی و از بین رفتن لایه اوزون، آلوده کردن منابع آب شیرین، از بین بردن صخره های مرجانی، کاستن آبزیان اقیانوس ها، آلوده کردن خاک به وسیله پساب های سمی، فرسایش خاک و جنگل زدایی و بیابان زدایی شده‌اند.

افزایش جمعیت موجب افزایش انرژی و منابع طبیعی رهاشدن آلاینده های گوناگون در محیط زیست شده است. در چنین شرایطی میزان زباله و فصولات جامد تولیدشده و ضایعات حاصل از آن روز به روز افزایش یافته است. نابودی محیط زیست در سالهای اخیر فاجعه ای بی سابقه در طول تاریخ کشورمان می باشد.

مشکلات زیر ساختی جامعه

محیطی سالم و ایمن به ساختارهایی نیازدارد که تأمین کننده آب آشامیدنی، تصفیه فاضلاب واداره ضایعات باشد، و اقتصادی در حال رشد نیازمند ساختارهای مناسب ارتباطی و حمل و نقل است. کشورمان با رشد جمعیت بالا، نه تنها قادر نخواهد بود ساختارهای مورد نیاز جدید را ایجاد کند بلکه نگهداری بهینه آنچه که موجود است نیز برایشان بسیار مشکل است. کشته شدن سالانه بیش از 27 هزار نفر از مردم کشورمان در تصادفات جاده‌ای نشاندهنده ناتوانی دولت و مسئولین در حل مشکلات ساختاری می باشد.

از آنجایی که افزایش جمعیت در دهه های اخیر در بین خانواده هایی با موقعیت اجتماعی و اقتصادی پایین بیشتر بوده، چنین شرایطی موجب آسیب پذیری اعضا خانواده و از سویی افزایش آسیب های اجتماعی را بدنبال داشته است. افزایش کودکان خیابانی ، بی خانمانی، تکدی گری، دخترانی که اقدام به ترک خانه (فرار از خانه) می کنند، و دهها آسیب دیگر محصول  بی مسئولیتی و ناآگاهی نسبت به اصول کنترل باروری می باشد. از سویی حضور اتباع بیگانه موجب افزایش جمعیت و گسترش آسیبهای اجتماعی در کشورمان شده است. در سالهای اخیر علاوه بر حضور افاغنه و پاکستانی ها به دلیل ناامنی در کشور عراق تعداد زیادی از مردم شهرهای آن کشور به استانهای مجاور و شهرهای به اصطلاح مذهبی مهاجرت کرده‌اند. حضوراین مهاجران به دلیل تفاوتهای فرهنگی بازر خصوصاً در ازدواج های نامبارک با دختران ایرانی به افزایش کودکان دورگه، رها شده و کودکان خیابانی در کشورمان منتهی شده است. ناتوانی مسئولین در بازگرداندن مهاجران اتباع بیگانه نه تنها به افزایش جمعیت درکشورمان منجر شده بلکه تبعات آسیب های اجتماعی ناشی از حضور اتباع بیگانه به هدر رفتن منابع مالی وانسانی را به دنبال داشته است.

اتخاذ سیاستهایی در جهت کنترل باروری، اطلاع رسانی و آگاهسازی مردم از تبعات آسیب زای افزایش جمعیت، تلاش در جهت ارائه آموزشهایی لازم به منظور تنظیم خانواده و روشهای جلوگیری از بارداری، حمایت از NCO های فعال در امر تنظیم خانواده، ارائه خدمات آسان و در دسترس بهداشت و درمان برای زنان، همچنین نظام آموزشی ملی که آگاهی های لازم را در این خصوص بتواند ارائه دهد، می تواند کودکان را به عقل سلیمی مجهز کند که سبب شود از داشتن بچه زیاد در آینده خودداری کنند.

پیشگیری از باروری نه تنها یک مسئولیت فردی بلکه یک ضرورت جهانی است. پیشگیری از افزایش جمعیت باید در اولویت برنامه های دولت قرار گیرد. تمسک جستن به مبانی اعتقادی و سیاسی بدون در نظر گرفتن تبعات آسیب زای فردی، خانوادگی، اجتماعی غفلت بزرگی است که پیامدهای آن آینده ناگواری را به همراه خواهد داشت.

       

 بهروز معبودیان روان شناس بالینی (MA )   و کار شناس مسئول اداره کل امور آسیبهای اجتماعی شهرداری تهران                  




زمینی ::: شنبه 87/1/31::: ساعت 1:42 عصر

انفجار جمعیت چیست؟

امروزه اغلب چنین گفته می شود که جهان به ویژه بعضی از کشورها «انفجار جمعیت» را تجربه می کنند. جمعیت جهان به سرعت رشد می کند و این به دلیل آن است که تعداد کودکانی که هر ساله متولد می شوند بسیار بیشتر از رقم افرادی است که هر ساله می میرند. میزان رشد سالیانه جمعیت جهان در یک دوره طولانی در زمان های گذشته ثابت بوده . مردم بر اثر عواملی چون قحطی و کمبود غذا، جنگ ها و بیماری های واگیردار چون آبله جان خود را ازدست می دادند و بسیاری از کودکان پس از تولد مردند. اما پس از انقلاب صنعتی با پیشرفت پزشکی، توسعه ابزار و شیوه های کشاورزی و پیشرفت امکانات میزان مرگ و میر کاهش یافت و جمعیت چند برابر گردید.
امروزه رشد سریع جمعیت در همه نواحی جهان یکسان نیست به طوری که در کشورهای توسعه یافته صنعتی علاوه مرگ و میر، میزان موالید نیز کاهش یافته است. 97 درصد افزایش جمعیت امروزه مربوط به سه قاره در حال توسعه یعنی آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین است در سال 1990 این سه قاره 84 درصد سکنه زمین را در خود جای داده اند. طبق برآورد سازمان ملل در سال 2000 میلادی 39 درصد جمعیت جهان فقط در دو کشور چین و هند زندگی می کنند.
 



  نرخ موالید و نرخ مرگ و میر چگونه بر رشد جمعیت اثر می گذارد؟

آنچه که موجب رشد جمعیت در یک کشور یا کل جهان می شود تغییرات مربوط به نرخ موالید و نرخ مرگ و میر است. رشد طبیعی جمعیت تفاوت بین نرخ موالید و مرگ و میر است. اگر نرخ موالید بیشتر باشد جمعیت کل افزایش خواهد یافت و برعکس. امروزه در کشورهای در حال توسعه با پیشرفت بهداشت و بهبود وضعیت اقتصادی نرخ مرگ و میر به طور سریع کاهش یافته است و برعکس .  



  ساختمان سنی جمعیت در نواحی مختلف جهان چه تفاوتی دارد؟

ساختمان سنی جمعیت را با هرم سنی جمعیت نشان می دهند. در هرم سنی روی یک محور تعداد یا درصد جمعیت و روی محور دیگر زنان و مردان در گروههای مختلف سنی نشان داده می شود. کودکان و نوجوانان ( 14 – 0 سال) و کهنسال (بیشتر از 65 سال ) معمولاً تولید کننده نمی باشند و از نظر اقتصادی به گروه بزرگسالان وابسته هستند. بزرگسالان( 65 – 15 سال) گروه اصلی تولید کننده و فعالان اقتصادی هستند و بار اصلی اقتصاد را به دوش می کشند. هرم های سنی در بخش های مختلف جهان متفاوت است. در کشورهای در حال توسعه نظیر مکزیک قاعده هرم پهن است یعنی درصد زیادی از جمعیت کمتر از 15 سال سن دارند. به این مسئله (جوانی جمعیت) گفته می شود. کشورهایی که با جوانی جمعیت روبرو هستند باید برای تأمین نیازهای جوانان به خصوص در آموزش و پرورش و ایجاد شغل سرمایه گذاری کنند. همچنین جوانی جمعیت بر رشد جمعیت در آینده تأثیر خواهد گذاشت.
در کشورهای پیشرفته صنعتی مثل سوئد که نرخ موالید و مرگ و میر هر دو پایین است و امید به زندگی هم بالاست قاعده هرم باریک و هرم به شکل یک زنگ درآمده است. در این کشورها تعداد فعالان اقتصادی زیاد است ولی جمعیت به تدریج رو به پیری می رود.

 



  جمعیت در کشور ما چگونه پراکنده شده است؟

ایران سرزمین پهناوری است در سال 1375 تراکم جمعیت ایران 37 نفر در کیلومتر مربع برآورد شده است که در مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر کم تراکم است. توزیع جمعیت در ایران بسیار ناهمگون است بعضی از مناطق دارای تراکم زیاد و برخی نواحی دیگر خالی از جمعیت یا کم تراکم است. از جمله عواملی مؤثر بر توزیع جمعیت در ایران آب و هوا است. به طور کلی قسمت پهناوری از ایران تحت تأثیر آب و هوای گرم و خشک است. بنابراین ریزش های جوی و به ویژه دسترسی به آب نقش مهمی در تراکم جمعیت و پیدایش کانون های روستایی و شهری داشته است. عوامل انسانی نیز نقش مهمی در تراکم بیش از حد جمعیت در برخی نواحی داشته است. تهران با دارا بودن 37% صنایع بزرگ مصرفی کشور به اولین قطب صنعتی تبدیل شده است. این مادر شهر منظومه ای از شهرهای بزرگ و کوچک را در اطراف خود بوجود آورده و منطقه شهری وسیعی را که بیش از 10 میلیون نفر جمعیت دارد شکل داده است.  



  ویژگی های جمعیتی ایران

سرشماری ، آمار و اطلاعات مربوط به جمعیت و خانوارها را در کل کشور و همچنین بخش های مختلف در یک زمان معین فراهم می آورد. این اطلاعات به وسیله وزارتخانه ها و سازمان های دولتی و همچنین مؤسسات تحقیقاتی یا خصوصی به منظور برنامه ریزی مناسب در زمینه های بهداشت، آموزش، مسکن، حمل و نقل، اشتغال ، کشاورزی و ... به کار می رود.هر چه اطلاعات حاصل از سرشماری ها دقیق تر باشد برنامه ریزی ها کامل تر خواهد بود در کشور ما هر ده سال یکبار سرشماری عمومی نفوس و مسکن به وسیله مرکز آمار ایران انجام می گیرد. اولین سرشماری رسمی در سال 1335 و آخرین آن در سال 1375 انجام گرفته است.  



  روند افزایش جمعیت در ایران

جمعیت ایران بر اساس آخرین سرشماری سال 1375، 488/055/60 نفر بوده است. رشد جمعیت در دهه های اخیر سرعت گرفته است. در 70 سال اخیر بخصوص از سال 1335 به بعد با گسترش بهداشت واکسیناسیون ، لوله کشی آب، رونق صادرات نفت و واردات مواد غذایی، میزان مرگ و میر کاهش یافت در حالی که میزان موالید بالا باقی ماند. در سال 1365 میزان رشد مطلق جمعیت در کشور ما به 9/3 درصد رسید که جزء نرخ رشدهای بسیار بالا می باشد. آگاهی مردم از پیامدهای انفجار رشد جمعیت به 5/1 درصد کاهش یافته است.  



  ساختمان سنی جمعیت ایران

هرم سنی کشور ما همانند سایر کشورهای در حال توسعه هرمی با قاعده پهن می باشد که نشانگر میزان موالید بالا است . ساخت سنی کشور ما جوان است به طوری که در همه سرشماری های عمومی نفوس و مسکن درصد جمعیت کمتر از 15 سال ایران بیش از 42% بوده است و همین جوان بودن جمعیت بر بالا ماندن رشد جمعیت در آینده نیز تأثیر خواهد گذاشت. درصد جمعیت کهنسال کشور بین 5% - 4% است.

 

نیم نگاهی به عوامل و پیامد های انفجار جمعیت

مرتضی شکوهی: جمعیت ایران طی چند دهه گذشته، رشد شتابانی داشته است، به طوری که در طول کمتر از دو دهه به طور باور نکردنی جمعیت ایران بیش از دو برابر شد.


انفجار جمعیت در ایران همراه با مسائلی همچون افزایش سریع شهرها، افزایش فقر، مشکل مسکن و مهاجرت بی رویه روستاییان به شهرها بوده است. یکی از پیامدهای اصلی رشد جمعیت، مهاجرت روستاییان به شهرها و سکونت در حاشیه شهرها در نهایت حاشیه نشینی و زاغه نشینی است و راه اصلی مقابله با رشد بی رویه جمعیت اجرای برنامه های تنظیم خانواده می باشد.

هدف اصلی نگارنده این متن بررسی رابطه بین حاشیه نشین و تنظیم خانواده است و از آنجا که بعد از سرشماری سال 1365 و مشاهده رشد 9/3 درصد جمعیت توسط مسئولان، برنامه های تنظیم خانواده به اجرا درآمد ولی این مساله در روستاها و مناطق حاشیه نشین کــه تفکر سنتی در مورد باروری داشتند (هنوز هــم در بعضــی مـناطق مشاهده می شود) به سختی قابل پذیرش بود.

بنابراین هنوز شاهد باروری بالا در میان حاشیه نشینان هستیم که دلایل اصلی این پدیده را می توان در موارد زیر حستجو کرد:

ترجیح جنسی: معمولاً فرزند پسر برای خانواده بیشتر قابل قبول است که این مساله می تواند بر تعداد فرزندان خانواده ها بیفزاید.

احترام اجتماعی: معمولاً در مناطق حاشیه نشین مردان از احترام بیشتری برخوردارند ولی زمانی که زنی حامله باشد به خاطر فرزندی که می خواهد به دنیا بیاورد به او احترام می گذارند، بنابراین زنان از این مساله به خاطر احترامی که برایشان در پی دارد استقبال می کنند.

تأمین اجتماعی در دوران سالخوردگی نیز یکی دیگر از عوامل اصلی افزایش رشد جمعیت و عدم اجرای برنامه های تنظیم خانواده در بین خانواده های حاشیه نشین به خاطر مسائل اقتصادی می باشد.

مرگ و میر فرزندان و پایین بودن سطح بهداشت باروری نیز از دیگر دلایل عدم استفاده از روش های تنظیم خانواده در بین حاشیه نشینان می باشد.

از دیگر دلایل می توان به رابطه بین تحصیلات و باروری اشاره کرد که معمولاً با بالا رفتن تحصیلات، تعداد فرزندان کاهش می یابد، میزان تحصیلات زنان حاشیه نشین معمولاً در سطح پایین می باشد.

همچنین عدم دسترسی به مراکز بهداشتی نیز می تواند از دیگر دلایل استفاده اندک از روش های جلوگیری از بارداری در میان حاشیه نشینان باشد.

در مجموع، عوامل فوق الذکر باعث می شود اجرای برنامه های تنظیم خانواده در حاشیه نشینان با استقبال کمی روبرو شود و در نتیجه باروری در سطح بالا قرار گیرد.
یادداشتی از:مرتضی شکوهی، کارشناس ارشد جمعیت شناسی،تنکابن




زمینی ::: شنبه 87/1/31::: ساعت 1:42 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 1


کل بازدید :4877
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
زمینی
من.زمینی. خسته از فاصله ها...
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<